English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2324 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demand for payment U تقاضای پرداخت
prompt payment U پرداخت فوری
payable immediately U قابل پرداخت فوری
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
to request issuance U تقاضای صدور کردن
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
disbursed U پرداخت کردن
disburse U پرداخت کردن
furbishes U پرداخت کردن
pay U پرداخت کردن
pay off U پرداخت کردن
pays U پرداخت کردن
scour U پرداخت کردن
paying U پرداخت کردن
tumble U پرداخت کردن
scours U پرداخت کردن
tumbled U پرداخت کردن
tumbles U پرداخت کردن
polish U پرداخت کردن
furbished U پرداخت کردن
planish U پرداخت کردن
disburses U پرداخت کردن
disbursing U پرداخت کردن
burnish U پرداخت کردن
burnishes U پرداخت کردن
furbishing U پرداخت کردن
buffer U پرداخت کردن
furbish U پرداخت کردن
to finish off U پرداخت کردن
polishes U پرداخت کردن
scoured U پرداخت کردن
filed U ساییدن پرداخت کردن
gives U دادن پرداخت کردن
give U دادن پرداخت کردن
reimbursed U باز پرداخت کردن
pay off U تسویه کردن پرداخت
payment in advance U پیش پرداخت کردن
buffs U با چرم پرداخت کردن
curry U پرداخت کردن چرم
pay in advance U پیش پرداخت کردن
pay at sight U نقدا" پرداخت کردن
smoothing U صاف کردن پرداخت
reimbursing U باز پرداخت کردن
reimburses U باز پرداخت کردن
reimburse U باز پرداخت کردن
buff U با چرم پرداخت کردن
curries U پرداخت کردن چرم
die burnish U پرداخت کردن حدیدهای
giving U دادن پرداخت کردن
dabbing U پرداخت کردن سنگ
to polish off U با شتاب پرداخت کردن
file U ساییدن پرداخت کردن
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
defaults U عدم پرداخت قصور کردن
advance U ترقی کردن پیش پرداخت
spots U کشف کردن اماده پرداخت
default U عدم پرداخت قصور کردن
spot U کشف کردن اماده پرداخت
advancing U ترقی کردن پیش پرداخت
advances U ترقی کردن پیش پرداخت
defaulting U عدم پرداخت قصور کردن
defaulted U عدم پرداخت قصور کردن
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
final shaving U پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
to suspend payment U پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
ro rub up U خمیر کردن پرداخت کردن
spends U پرداخت کردن خرج کردن
smooth the paint U رنگ کردن و پرداخت کردن
spend U پرداخت کردن خرج کردن
total demand U تقاضای کل
at the request of U تقاضای
at the instance of U به تقاضای
aggregate demand U تقاضای کل
prompted U فوری
instanter U فوری
immediate <adj.> U فوری
prompts U فوری
acute <adj.> U فوری
spontaneous U فوری
urgent U فوری
sudden U فوری
spots U فوری
snap shot U فوری
posthaste U فوری
prompt U فوری
urgently U فوری
instantaneous <adj.> U فوری
spot U فوری
unintermediate <adj.> U فوری
intuitive <adj.> U فوری
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
excess demand U تقاضای بیش از حد
maximum demand U تقاضای بیشینه
at the instance of U بر حسب تقاضای
market demand U تقاضای بازار
factor demand U تقاضای عوامل
request to send U تقاضای ارسال
applications U تقاضای کار
effective demand U تقاضای موثر
elastic demand U تقاضای با کشش
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
national demand U تقاضای ملی
complementary demand U تقاضای تکمیلی
gives U تقاضای رای
composite demand U تقاضای مرکب
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
at my request U مطابق با تقاضای من
request substitution U تقاضای تعویض
give U تقاضای رای
application for loan U تقاضای وام
re claim U تقاضای مجدد
final demand U تقاضای نهائی
application U تقاضای کار
joint demand U تقاضای مشترک
complementary demand U تقاضای مکمل
giving U تقاضای رای
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
inelastic demand U تقاضای بی کشش
instantaneous photograph U عکس فوری
real time U بازده فوری
instantaneous reaction U واکنش فوری
snap shooter U عکاس فوری
spot test U ازمایش فوری
immediate mission U تک فوری هوایی
immediate message U پیام فوری
immediate memory U حافظه فوری
immediate action U عملیات فوری
inst U مخفف فوری
snap shot U عکس فوری
speedy trial U دادرسی فوری
emergency priority U تقدم فوری
cash spot U نقد فوری
hasty U عجولانه فوری
urgent priority U تقدم فوری
prompt delivery U تحویل فوری
cash prompt U نقد فوری
scrams U فوری رفتن
snapshot U عکس فوری
scram U فوری رفتن
prompt deployment U گسترش فوری
snapshots U عکس فوری
pistolgraph U عکس فوری
emergency care U مراقبتهای فوری
immediate U خیلی فوری
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
soft market U بازار با تقاضای خوب
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
demanded U تقاضای خرید کالا
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
demands U تقاضای خرید کالا
demand U تقاضای خرید کالا
tax U تحمیل تقاضای سنگین
elastic demand U تقاضای کشش دار
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
derived demand U تقاضای مشتق شده
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com